انگیزش

انگیزش، یک مفهوم وسیع است. این مفهوم چندین واژه دیگر را که توصیف کننده عوامل مؤثر در منشاء انرژی و هدایت رفتار ما است نظیر نیازها، علایق، ارزشها، گرایش ها، اشتياقها و مشوق ها را در بر می گیرد. اصطلاح انگیزشدر اصل از ریشه لاتین (Moveve) مشتق شده و به معنی تحریک آمده است . انگیزش، از نظر لغوی اسم مصدر و به معنی ترغیب وانگیختن است.

ولی از دیدگاه صاحبنظران عبارت است از:

«حالتهای درونی موجود زنده که موجب هدایت رفتار او به سوی هدفی خاص می شود».

انگیزش، معمولا بر اثر دخالت یک انگیزه در انسان ایجاد میشود. انگیزه، اصطلاحی است که با انگیزش مترادف است و بعضی این دو را یکی میدانند. پدیده انگیزش ، غالبا به علل رفتار و تعبیر و تفسیر انسان از رفتارهای گوناگون توجه دارد.

روان شناسان معتقدند ، مسائل اساسی که در روان شناسی انگیزش مطرح می شود، عبارتند از اینکه چرا رفتار خاصی پدید می آید ؟ چرا رفتار هدفدار است؟ چرا رفتار معینی برای مدت زمانی طولانی ادامه می یابد؟ انگیزش، دلایل رفتار افراد را نشان میدهد و مشخص می کند که چرا آنها به روشی خاص رفتار می کنند. رفتار دارای انگیزه، رفتاری همراه با انرژی، جهت دار و دنباله دار است.

تعریف انگیزش

اصطلاح انگیزش را می توان به عنوان عامل نیرو دهنده ، هدایت کننده و نگهدارنده رفتار تعریف کرد. (گیجوبر لاینر 1984)، انگیزش را به موتور و فرمان اتومبیل تشبیه کرده اند. سیفرت (1992)، گفته است، انگیزش یک تمایل یا گرایش به عملکردن به طریقی خاص است. فرانسوا (1997)، انگیزه را علت و دلیل رفتار می داند. انگیزش به فرآیند یا جریانی اطلاق می شود که از طریق آن ما قادر به ایجاد انگیزه در دیگران می شویم.

«انگیزش را می توان حالتی در افراد دانست که آنان را به انجام رفتار و عمل خاصی متمایل می سازد».

(الوانی، 1384: 152)

پس انگیزه بصورت بالقوه در وجود آدم ها هست و دیگران آن را بر می انگیزند. انگیزش تمایل به انجام کار در گرو توانایی فرد است تا بدان وسیله نوعی نیاز تأمین گردد. می توان انگیزش را بر حسب رفتار عملی تعریف کرد. کسانی که تحریک شوند نسبت به کسانی که تحریک نشوند تلاش بیشتری مینمایند. در تعریفی دیگر انگیزش به مجموعه عواملی اطلاق می شود که مردم را وادار می کند به روش خاص رفتار و تلاش کنند تا به هدف های مورد نظر دست یابند.

به عقیده جان اتکینسون معنای ثابتی برای واژه انگیزش وجود ندارد . اما روان شناسان بر این باورند که:

«انگیزه عاملی است درونی که رفتار فرد را در جهت معینی هدایت می کند و راهنمای اوست برای گزینش کوششی از میان کوشش های ارادی وی »

یکی از صاحبنظران انگیزش را فرایندی می داند که:«با یک نیاز یا کمبود زیستی یا روانی آغاز شده و رفتار هدفمند یا انگیزه ای را در جهت محرکی خارجی فعال می نماید ».( رضائیان، به نقل از لوتانز :87) که بر اساس این تعریف رمز شناخت فرایند انگیزش را نیز در معنای مفاهیم نیازها، انگیزه ها، محرک ها و روابط میان آنها می داند. یکی دیگر از نظریه پردازان از دیدگاه سازمانی بر این باور است که:

« انگیزش تمایل به تلاش بسیار زیاد در جهت هدفهای سازمانی است . مشروط بر آنکه این تلاش توان بر آورده ساختن یک نیاز فردی را داشته باشد».

( رابینز، 1993: 205)

برخی از نظریه پردازان انگیزش را مجموعه ای از نیروهایی می دانند که تمایل افراد را به طرف معینی از رفتار منعطف می نماید.( رضائیان، به نقل از پورتر: 88) پاره ای دیگر بر این باورند که انگیزش بیانگر:

 « آن دسته از فرایند روان شناختی است که علت برانگیختگی، هدایت و تداوم اعمال ارادی هدفمند است».( رضائیان، به نقل از میچل: 88)

رویکردهای دیگر به انگیزش

ایجاد انگیزش برای کار کردن همان هنر ترغیب دیگران است . به عبارت دیگر انگیزش یعنی هنر اداره کردن اعضای یک گروه برای رسیدن به هدف سازمان، با اتکا به رغبت و تلاش پی گیر درونی می باشد. تعریف انگیزش بر حسب فرایند یا فرایند هایی که به نحوی شروع شده و جهت یافته و سپس ادامه پیدا کرده و سر انجام برای رسیدن به زنجیره هدف گرایی رفتار (Persistence of behavior ) متوقف شده قابل تبیین است .

به طور کلی هر رفتاری که از انسان و حیوان سر می زند ، جهت یافته (Directed) یا معطوف به هدف و غایتی است و برای رسیدن به هدفی طرح ریزی شده است. (فرجی ، 1375) انگیزش به کار گرفتن توانایی های فکری ، خلاقیت ، تجربه و جهان بینی با توجه به عوامل بومی شناسی و محیطی ، همراه با طرح ریزی های عقلایی برای حرکت جمعی به سوی هدف های سازمانی می باشد .

نحوه تجزیه و تحلیل انگیزش

اگر انگیزش را مثلث علم و حرفه و هنر بدانیم ، رهبر هنرمند کسی است که بتواند با تار و پود و روان انسانی مانند یک هنرمند نوازنده آنچنان بازی کند که نوای دلنشین آن گوش جانها را بنوازد. این تعاریف به سه نتیجه منجر می شود:

 1) تجزیه و تحلیل انگیزش باید به عواملی که فعالیت های فرد را بر می انگیزد تمرکز کند.

 2)انگیزش فرایند گراست و به انتخاب، جهت و هدف توجه دارد.

انگیزش بر چگونگی آغاز رفتار ، تداوم یا توقف آن توجه دارد و بیانگر آن است که فرد دارای انگیزه چه نوع واکنش عینی نشان می دهد.( رضائیان، به نقل از زیلاگیی و والاس: 88)

بطور کلی روانشناسان بر سر تعریف انگیزش در موارد زیر توافق دارند:

جمع بندی اصول انگیزش

 1. جهت رفتار (Direction of behavior) : هدف یا هدفهایی که موجود زنده در تعقیب آن است. 2. شدت رفتار (Intensity of behavior) : میزان کوشش یا تلاشی که برای رسیدن به هدف از موجود زنده سر می زند .

 3. پایداری رفتار (Persistence of behavior): مدت زمانی که موجود زنده برای رسیدن به هدف صرف می کند .

عوامل سه گانه انگیزش

 1. نیازها: نیاز عبارت است از کمبودی که هنگام عدم تعادل فیزیولوزیکی احساس می شود. به عبارت دیگر، چیزی در درون فرد که او را به فعالیت و انجام کار وا می دارد.

 2. سائقه ها : سائقه ها با انگیزه ها جهت تخفیف نیازها بوده و کمبود های جهت دار می باشند. به عبارت دیگر، یک نیاز ارضا نشده باعث ایجاد تنش می شود و این تنش موجب می گردد سائقه هایی در درون فرد برانگیخته شود. این سائقه ها اموری درونی هستند که باعث می گردند فرد در پی تأمین اهداف ویژه ای، رفتار جستجوگرانه ای از خود بروز دهد.

 3. مشوق ها (Goal): عبارت است از چیزی در خارج از فرد که روان شناسان غالبأ آن را «محرک» می نامند و گاه به پاداش هایی اشاره دارد که فرد به آن امید بسته است و انگیزه هایش به سوی آن ها هدایت می شود.

تفاوت «هدف» و « انگیزش»:

برخی هدفها را با انگیزه ها یکی میدانند. در حالی که هدفها جنبه خارجی داشته و انگیزهها جنبه درونی دارند.هدف ها از این جهت مورد توجه هستند که وضعی را به وجود می آورند تا انگیزه های فرد را ارضاء نمایند. مثلا دانشجویی که هدفش اخذ مدرک بالاتر است، این هدف را دنبال می کند، زیرا با اخذ مدرک تحصیلی بالاتر، موقعیت شغلی و کاری و نیز در آمد وی بیشتر خواهد شد. این موقعیت شغلی و درآمد بیشتر، انگیزه ای است که در درون فرد وجود دارد و موجب می شود که او به دنبال هدفش که عاملی بیرونی است، برود.

انگیزش و تأکید بر تفاوتهای آدمی : افراد متفاوت ممکن است توسط عوامل انگیزشی متفاوتی برانگیخته شوند چون آدم فقط به این دلیل که دیگران درباره او چگونه عمل و عکس العملی را نشان میدهند، برانگیخته نمی شود، بلکه انگیزش او صرفا در جهت انجام خواسته ها، آن هم به صورتی که خود او احساس می کند، می باشد و این خواسته ها و احساس ها متفاوت است. اشخاص مختلف در مقابل اعمال نفوذهای یکسان، واکنش های مختلفی نشان میدهند.

تشویق و ترغیب هایی که در مورد افراد صورت می گیرد، در همه اشخاص یکسان اثر نمی بخشد، بلکه اثر آنها متناسب با آمادگی انگیزه ای اشخاص برای قبول آن تشویق ها خواهد بود. لذا به دلیل همین تنوع در سازوکارها و محرکهای انگیزشی، نظریه های مختلفی در بحث رفتار فردی و رفتار سازمانی توسط دانشمندان مختلف ارائه شده که هریک روشن می کند که چگونه می توان نیازهای افراد را شناخت و آنها را برانگیخت تا در راه رسیدن به نیازشان تلاش

کنند.

خواستگاه انگیزش:

نیازهای انسانی کارکنان سازمان زیربنا و محرک انگیزش آنان است ، در تحقیقی که توسط مام فورد ( Mumford 1976) اجرا شده است این نتیجه کلی حاصل شده است که کارکنان غالبا با توجه به ماهیت کارشان نوع نیازشان را تعریف می کنند، غالبا براساس این تحقیق نیازهای کارکنان شامل چهار نوع نیاز زیر است:

 1. نیازهای دانشی( Knowledge needs): این نیازها موجب مطلوبیت خواسته های مهارتی و دانشی کارکنان می گردد.

 2. نیازهای روحی و روانی (Psychological Needs): این نیازها شامل شناخت ، مسئولیت ، مقام و جایگاه و پیشرفت می گردد.

3. نیازهای وظیفه (Task Needs): این نیازها شامل نیازهای کار معنی دار و درجه استقلال کاری است.

 4. نیازهای اخلاقی ( Moral Needs): این نیازها شامل نیازهایی هستند که کارکنان توقع دارند با آنان آن گونه رفتارشود.

0 پاسخ

پاسخ دهید

میخواهید به بحث بپیوندید؟
مشارکت رایگان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *